فضیلت و خواص سوره طارق ... | تفسیر صفحه 22 قرآن ... | تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۷۵تا۷۹ ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
شناخت نامه حضرت عبدالعظیم علیه السلام
فضیلت و خواص سوره طارق
هشتاد و ششمین سوره قرآن کریم است که مکی و 17 آیه دارد.
در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره طارق را قرائت کند خداوند ده برابر تعداد ستارگانی که در آسمان است به او ده حسنه می دهد.(1)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر که در نمازهای واجب خود سوره طارق را بخواند در روز قیامت در نزد خداوند مقام و منزلتی والا خواهد داشت و از همراهان مومنین و یارانشان در بهشت خواهد بود.(2)
در جایگاهی دیگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: سوره طارق را یاد بگیرید زیرا اگر شما می دانستید که چه (اسرار و آثار وبرکاتی) در آن نهفته است، آنچه در دست دارید را رها می کردید و کارهایتان را تعطیل می کردید و ان را می آموختید و به وسیله آن به خدا تقرب می جستید و خداوند به واسطه آن همه گناهان به جز شک را می بخشد.(3)
آثار و برکات سوره
1) از عفونت زخم جلوگیری می کند
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر کس سوره طارق را بنویسد و آن را با آب بشوید و با آن زخم را بشوید زخم ورم نمی کند و اگر بر چیزی که از آن حفظ و حراست می کنی از شرور آفات در امان می ماند.(4)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر گاه سوره طارق را نوشته و با آب بشویند و با آب، زخم را شستشو دهد دردش آرام می شود و عفونت نمی کند و اگر بر چیزی که به عنوان دوا نوشیده می شود بخوانند ان نوشیدنی یا دارو موجب شفای او می شود.(5)
2) دفع افات و حشرات
اگر از ابتدای سوره طارق تا پایان آیه 10 را بر چهار کاغذ جداگانه بنویسند و هر نوشته را روی چهارچوبی بگذارند و هر کدام از چوپ ها را در گوشه ای از آن مکان آفت زده بکارند ملخ یا حشرات دیگر از منطقه وسط چهارچوب از بین می روند.(6)
3) جهت رفع احتلام
امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر سوره طارق را در وقت خواب بخوانند از احتلام ایمن گردند.(7)
_____________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص320
(2) ثواب الاعمال، ص122
(3) مستدرک الوسائل، ج4، ص365
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص629
(5) همان
(6) خواص القرآن و فوائده، ص162
(7) درمان با قرآن، ص141
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
تفسیر صفحۀ ۲۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۲ - تفسیر نور:
«سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»
ترجمۀ سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۲:
بهزودی بیخردان از مردم، خواهند گفت: چهچیزی آنها (مسلمانان) را از (بیتالمقدّس) قبلهای که بر آن بودند برگردانید؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست، هر که را بخواهد به راه راست هدایت میکند.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۲:
چون مشرکان مکّه، کعبه را به بتخانه تبدیل کرده بودند، پیامبر اکرم و مسلمانان، سیزدهسالی را که بعد از بعثت در مکّه بودند، بهسوی کعبه نماز نمیخواندند، تا مبادا گمان شود که آنان به بتها احترام میگذارند.
امّا بعد از هجرت به مدینه، چند ماهی نگذشته بود که یهودیان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقیر کردند و گفتند: شما رو به قبلۀ ما بیتالمقدّس نماز میخوانید؛ بنابراین پیرو و دنبالهرو ما هستید و از خود استقلال ندارید.
پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله از این اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه میکرد، گویا منتظر نزول وحی بود تا آنکه دستور تغییر قبله صادر شد.
پیامبر دو رکعت نماز ظهر را بهسوی بیتالمقدّس خوانده بود که جبرئیل مأمور شد، بازوی پیامبر را گرفته و روی او را بهسوی کعبه بگرداند.
در نتیجه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله یک نماز را به دو قبله خواند و اکنون نیز در مدینه نام آن محلّ به مسجدِ قبلتَین معروف است. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۳۶»
بعد از این ماجرا، یهود ناراحتشده و طبق عادت خود شروع به خردهگیری کردند. آنها که تا دیروز میگفتند: مسلمانان استقلال ندارند و پیرو ما هستند، اکنون میپرسیدند، چرا اینها از قبلۀ پیامبران پیشین اعراض کردهاند؟
پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله مأمور شد در جواب آنها پاسخ دهد: مشرق و مغرب از آنِ خداست و خداوند مکان خاصّی ندارد.
تغییر قبله از بیتالمقدّس بهسمت مسجدالحرام نشانۀ چیست؟
تغییر قبله، نشانۀ حکمت الهی است نه ضعف و جهل خداوند متعال.
همچنانکه در نظام تکوین، تغییر فصول سال، نشانۀ تدبیر است، نه ضعف یا پشیمانی.
خداوند در همهجا حضور دارد و شرق و غرب عالم از آن اوست.
پس جهتگیری بدن بهسوی کعبه، رمز جهتگیری دل به سوی خداست.
چه بسا افرادی به سوی کعبه نماز بگزارند، ولی قبلۀ آنان چیز دیگری باشد.
چنانکه خواجه عبد اللّه انصاری میگوید:
قبلۀ شاهان بود، تاج و کمند ------ قبلۀ ارباب دنیا، سیم و زر
قبلۀ صورتپرستان، آب و گِل ------- قبلۀ معناشناسان، جان و دل
قبلۀ تنپروران، خواب و خورشت ------- قبلۀ انسان، به دانش پرورش
قبلۀ عاشق، وصال بیزوال ------- قبلۀ عارف، کمال ذیالجلال
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۲:
۱. افرادی که هر روز دنبال بهانهای هستند تا از پذیرش حق طفره روند، سفیه هستند. «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ»
همانگونه که در روایات بهکسی که آخرت خویش را فدای دنیا کند؛ مجنون و به پیروان رهبر فاسد؛ فقیر، و آنکسکه دین خود را از دست بدهد؛ غارتزده گفته شده است.
۲. کسیکه دست خدا را در وضع یا تغییر احکام بسته بداند، سفیه و سبکمغز است. اعتراض به خدای حکیم و دانا، نشانۀ سفاهت است. «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ»
۳. مسلمانان باید توطئهها و شایعات و سؤالات بهانهجویانۀ دشمن را پیشبینی کرده و با پاسخ به آنها، از نفوذ و گسترش آن پیشگیری نمایند. «سَیَقُولُ» «قُلْ»
۴. اصل سؤال کردن مورد انتقاد نیست، روحیّۀ سؤالکننده مورد انتقاد است که از روی اعتراض و اشکالتراشی میپرسد. «ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ»
۵. قداست و کرامت مکانها و زمانها، وابستهبه عنایت پروردگار است، نه چیز دیگر. «لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ»
۶. تغییر قبله، یکی از نشانههای پیامبر اسلام در کتب آسمانی بود، لذا برای بعضی وسیلۀ هدایت شد. «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ»
تفسیر صفحۀ ۲۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۳ - تفسیر نور:
«وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ»
ترجمۀ سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۳:
و بدینسان ما شما را امّتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه باشد. و ما آن قبلهای را که قبلًا بر آن بودی برنگرداندیم، مگر برای آنکه افرادی را که از پیامبر پیروی میکنند از آنها که به جاهلیّت باز میگردند، بازشناسیم. و همانا این (تغییر قبله) جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. و خدا هرگز ایمان شما را (که سابقاً به سوی بیتالمقدّس نماز خواندهاید) ضایع نمیگرداند. زیرا خداوند نسبت به مردم، رحیم و مهربان است.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۳:
مسیحیان در موقع عبادت، رو به محلّ تولّد حضرت عیسی در بیتالمقدّس میایستادند که نسبت به محلّ سکونت آنان، در مشرق قرار داشت.
و یهودیان رو به بیتالمقدّس عبادت میکردند که نسبت به محلّ سکونتشان، در طرف مغرب قرار میگرفت.
ولی کعبه نسبت به آن دو در وسط قرار میگیرد و قرآن با اشاره به این موضوع، میفرماید: همانگونه که ما کعبه را در وسط قرار دادیم، شما مسلمانان را نیز امّت میانه قرار دادیم.
منظور از امّت وسط در آیه ۱۴۳ ، سورۀ بقره چیست؟
مفسّران بحثهای گوناگونی را در ذیل این آیه مطرح نمودهاند و در تفسیر «امّت وسط» برخی گفتهاند: مراد امّتی است که نه اهل افراط باشد نه تفریط، نه طرفدار جبر نه تفویض، نه معتقد به اصالت فرد، نه اصالت جامعه.
ولی با چند مقدّمه، روشن میشود که مراد آیه از امّت وسط، افراد خاصّی هستند.
آن مقدّمات عبارتند از: ۱. قرآن، امّت وسط را شاهد بر اعمال معرّفی کرده است، پس باید در قیامت بر اعمال مردم گواهی دهد؛
۲. گواه شدن، علم و آگاهی و عدالت میخواهد؛
۳. همۀ افراد امّت، آگاهی و عدالت ندارند.
بههمیندلیل در روایات میخوانیم که مراد از امّت وسط، امامان معصوم هستند که:
اوّلًا به همۀ کارها علم دارند. چنانکه قرآن میفرماید: «فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» «توبه، ۱۰۵» که مراد از مؤمنانی که اعمال مردم را میبینند و به آن علم پیدا میکنند، مطابق روایات امامان معصوم هستند.
و ثانیاً عدالت دارند. چنانکه خداوند در آیۀ «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» «احزاب، ۳۳» عصمت و عدالت آنان را تضمین نموده است.
امام صادق علیهالسّلام میفرماید: مگر میشود امّتی که بعضی افرادش لایق گواهیدادن برای چند عدد خرما در دادگاههای دنیا نیستند، لیاقت گواهیدادن بر همۀ مردم در قیامت را دارا باشند؟
بههرحال مقام گواه بودن در محضر خداوند، آنهم نسبت به همۀ کارهای مردم، تنها مخصوص بعضی از افراد امّت است که به فرمودۀ روایات، امامان معصوم میباشند.
چرا خداوند به جای نام بعضی افراد، نام امّت را برده است؟
بهایندلیل که قرآن حتّی یکنفر را نیز امّت معرفی نموده است: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ» «نحل، ۱۲۰»
فلسفۀ تغییر قبله چیست؟
در مورد فلسفۀ تغییر قبله، تحلیلهای متعدّدی صورت گرفته است.
برخی گفتهاند انتخاب اوّلیّه بیتالمقدّس بهعنوان قبله، بهمنظور جلب افکار یهود و همراهی آنان بوده است و آنگاه که مسلمانان خود قدرت و توانایی پیدا کردند، دیگر به این کار نیاز نبود.
برخی نیز گفتهاند: علاقه به مکّه و وطن موجب شد که قبله تغییر یابد؛ لیکن این تحلیلها موهوم و خلاف واقع هستند.
آنچه قرآن دراینباره تصریح و تأکید دارد این است که تغییر قبله، آزمایش الهی بود تا پیروان واقعی پیامبر شناخته شوند. زیرا آنها که ایمان خالص ندارند، بهمحض تغییر یک فرمان، شروع به چونوچرا مینمایند که چرا اینگونه شد؟
اعمال ما طبق فرمان سابق چه میشود؟ اگر فرمان قبلی درست بود، پس فرمان جدید چیست؟ اگر دستور جدید درست است، پس فرمان قبلی چه بوده است؟
خداوند نیز بهکسانیکه در برابر فرامین او تسلیم هستند، بشارت میدهد که اعمال گذشتۀ شما ضایع نمیشود؛ زیرا مطابق دستور بوده است.
در این آیه بهجای کلمۀ نماز، واژه ایمان به کار رفته است که نشاندهندۀ اهمیّت و مقام نماز و برابری آن با تمام ایمان میباشد. «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ»
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۳:
۱. اولیای خدا، بر اعمال ما نظارت دارند. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ» آری، بعضی انسان ها دارای چنان ظرفیّتی هستند که میتوانند ناظر تمام اعمال و آگاه به انگیزههای انسانها در طول تاریخ باشند.
۲. در قیامت، سلسله مراتب است. تشکیلات و سازماندهی محکمۀ قیامت بهگونهای است که ابتدا ائمه بر کارمردم گواهی میدهند، سپس پیامبر بر امامان گواه است. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»
۳. آزمایش، یک سنّت قطعی الهی است و خداوند گاهی با تغییر فرمان، مردم را امتحان میکند. «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ»
۴. پیروی از دستورات دین، مایۀ رشد و کمال و نافرمانی از آن، نوعی حرکت ارتجاعی است. «یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ»
۵. جز فرمان خداوند، به چیز دیگری از قبیل، جهت، رنگ، زمان، مکان و شیوۀ خاصّی خود را عادت ندهیم؛ تا هر گاه فرمانی بر خلاف انتظار یا عادت و سلیقۀ ما صادر شد، بهدنبال فرار یا توصیه نباشیم. «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ»
۶. مقام تسلیم بر افراد عادّی سنگین است: «لَکَبِیرَةً» و تنها کسانی به این مقام دست مییابند که هدایت خاصّ الهی شامل آنان شود. «إِلَّا عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ»
۷. قوانین و مقررات، شامل زمانهای قبل نمیشود. اگر امروز فرمان تغییر قبله صادر شد، نمازهای قبلی صحیح است و از امروز باید بهسوی دیگر نماز خواند. «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ»
۸. تمام تغییرات و تحوّلات تکوینی و تشریعی، ناشی از رحمت و رأفت خداوندی است. «لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ»
تفسیر صفحۀ ۲۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۴ - تفسیر نور:
«قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ»
ترجمۀ سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۴:
(ای پیامبر!) همانا میبینیم که تو (در انتظار نزول وحی، چگونه) روی به آسمان میکنی، اکنون تو را بهسوی قبلهای که از آن خشنود باشی، برمیگردانیم. پس روی خود را به جانب مسجدالحرام کن. و (شما ای مسلمانان) هر جا بودید، روی خود را به جانب آن بگردانید و همانا کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، (بهخوبی) میدانند که این فرمان به حق است که از ناحیۀ پروردگار صادر شده و خداوند از اعمال آنها غافل نیست.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۴:
این آیه حاکی از آن است که پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله منتظر و مشتاق نزول وحی در جهت تغییر قبله بود و این تغییر قبله از بیتالمقدّس به کعبه، وعدۀ خداوند به پیامبرش بوده است.
ولی آن حضرت در موقع دعا، بیآنکه چیزی بگوید، بهسوی آسمان نگاه میکرد تا اینکه آیه نازل شد و دستور داد که رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و همۀ مسلمانان در موقع عبادت، روبهسوی مسجدالحرام و کعبه نمایند.
اهل کتاب و یهود با آنکه حقّانیّت این تغییر را میدانستند و قبلًا در کتابهایشان خوانده بودند که پیامبر اسلام به سوی دو قبله نماز میگزارد، امّا این حقیقت را کتمان نموده و یا با القای شبهات و سؤالات، نقش تخریبی ایفا میکردند و خداوند با جملۀ «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ» آنان را تهدید مینماید. «تفسیر مجمعالبیان»
دلایل رضایت پیامبر از قبلهبودن کعبه چه بوده است؟
رضایت رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله از قبله بودن کعبه، دلایلی داشت؛ از جمله:
الف: کعبه، قبلۀ ابراهیم علیهالسّلام بود؛
ب: از زخم زبان، تحقیر و استهزای یهود آسوده میشد؛
ج: استقلال مسلمانان به اثبات میرسید؛
د: به اوّلین پایگاه توحید یعنی کعبه، توجّه میشد.
چون مسئلۀ تغییر قبله یک حادثۀ مهمّی بود، لذا در آیه، دو بار در مورد توجّهبهکعبه، فرمان داده شده است: یکبار خطاب به پیامبر با لفظ «وَجْهِکَ» و یکبار خطاب به مسلمانان با کلمۀ «وُجُوهَکُمْ»
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۴:
۱. آسمان، سرچشمۀ نزول وحی و نظرگاه انبیاست. «نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ»
۲. خداوند به خواستۀ انسانها آگاه است. «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها»
۳. تشریع و تغییر احکام، از طرف خداوند است و پیامبر از پیشِ خود، دستوری صادر نمیکند. «فَوَلُّوا»
۴. ادب پیامبر در نزد خداوند بهقدری است که تقاضای تغییر قبله را به زبان نمیآورد، بلکه تنها با نگاه، انتظارش را مطرح مینماید. «قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ»
۵. خداوند رضایت رسولش را میخواهد و رضای خداوند در رضای رسول اوست. «قِبْلَةً تَرْضاها»
۶. قرآن، دانشمندانی که حقیقت را میدانند، ولی باز هم طفره میروند، تهدید و نکوهش میکند. «لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ» «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ»
۷. نباید دستورات دین را به مردم سخت گرفت. «شَطْرَ» به معنی سمت است. یعنی بهسمت مسجدالحرام ایستادن کافی است و لازم نیست بهطور دقیق رو به کعبه باشد. «فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ»
تفسیر صفحۀ ۲۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۵ - تفسیر نور:
«وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ بِکُلِّ آیَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ»
ترجمۀ سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۵:
و (ای پیامبر!) اگر هر گونه آیه، (نشانه و دلیلی) برای (این گروه از) اهل کتاب بیاوری، از قبلۀ تو پیروی نخواهند کرد و تو نیز پیرو قبلۀ آنان نیستی؛ (همانگونه که) بعضی از آنها نیز پیرو قبلۀ دیگری نیستند. و همانا اگر از هوسهای آنان پیروی کنی، پس از آنکه علم (وحی) به تو رسیده است، بیشک دراینصورت از ستمگران خواهی بود.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۵:
این آیه، از عناد و لجاجت اهل کتاب پرده برداشته و سوگند یاد میکند که هر چه هم آیه و دلیل برای آنان بیاید، آنها از اسلام و قبلۀ آن پیروی نخواهند کرد. چون حقیقت را فهمیدهاند، ولی آگاهانه از پذیرش آن سر باز میزنند.
در واژه «لئن» حرف لام برای جواب قسم است.
تهدید و هشدارهای قرآن نسبت به پیامبر، به منظور جلوگیری از بروز و رشد غلوگرایی و نسبت ناروای خدایی به اولیاست.
آنگونهکه در ادیان دیگر، مردم به غلو، عیسی علیهالسّلام را فرزند خدا و فرشتگان را دختران خدا میدانستند.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۵:
۱. لجاجت و تعصّب، مانع تفکّر، استدلال و حقبینی است. آنان نهتنها نسبت به اسلام تعصّب میورزند، در میان خودشان نیز عناد و لجاجت دارند. «ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ» «وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ»
۲. در برابر هیاهو و غوغای مخالفان نباید تسلیم شد و برای مأیوسکردن دشمنان، قاطعیّت لازم است. «وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ»
۳. یهود و نصارا هر یک دارای قبلۀ ویژهای بودند. «وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ»
۴. انحراف دانشمندان، بسیار خطرناک است. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
۵. علم، بهتنهایی برای هدایت یافتن کافی نیست، روحیّۀ حقپذیری لازم است. یهود صاحب کتاب بودند، ولی با وجود تعصّب نابهجا، این علم چارهساز نشد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
۶. پیامبر، حقّ تغییر قانون الهی را بر اساس تمایلات مردم ندارد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
۷. آیین اسلام از سرچشمۀ علم واقعی است. «جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
۸. قوانینی شایستۀ پذیرش و پیروی هستند که از هواهای نفسانی پیراسته و بر پایۀ علم بنا شده باشند. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
۹. قانون، برای همه یکسان است. اگر بر فرض پیامبر نیز تابع هوا و هوس شود، گرفتار کیفر خواهد شد. «إِنَّکَ إِذاً»
۱۰. با وجود قانون الهی، پیروی از خواستههای مردم ظلم است. «إِذاً مِنَ الظَّالِمِینَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۱۸-۲۲۵.
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۷۵تا۷۹
کذلک نرى إبراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین(۷۵)
فلما جن علیه الیل رءا کوکبا قال هذا ربى فلما اءفل قال لا اءحب الافلین(۷۶)
فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما اءفل قال لئن لم یهدنى ربى لا کونن من القوم الضالین(۷۷)
فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى هذا اءکبر فلما اءفلت قال یاقوم إ نى برى ء مما تشرکون (۷۸)
إنى وجهت وجهى للذى فطر السماوات و الارض حنیفا و ما اءنا من المشرکین(۷۹)
ترجمه :
۷۵- اینچنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم ، تا اهل یقین گردد.
۷۶- هنگامى که (تاریکى ) شب او را پوشانید ستاره اى مشاهده کرد گفت : این خداى من است ؟ اما هنگامى که غروب کرد گفت غروب کنندگان را دوست ندارم .
۷۷- و هنگامى که ماه را دید (که سینه افق را) مى شکافد گفت این خداى من است ؟ اما هنگامى که (آنهم ) افول کرد گفت اگر پروردگارم مرا راهنمائى نکند مسلما از جمعیت گمراهان خواهم بود.
۷۸- و هنگامى که خورشید را دید (که سینه افق را) مى شکافت گفت این خداى من است ؟ این (که از همه ) بزرگتر است ، اما هنگامى که غروب کرد گفت اى قوم ! من از شریکهائى که شما (براى خدا) مى سازید بیزارم .
۷۹ - من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمانها و زمین را آفریده من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم .
تفسیر
دلائل توحید در آسمانها
در تعقیب نکوهشى که ابراهیم از بتها داشت ، و دعوتى که از آزر براى ترک بت پرستى نمود، در این آیات خداوند به مبارزات منطقى ابراهیم با گروههاى مختلف بت پرستان اشاره کرده و چگونگى پى بردن او را به اصل توحید از طریق استدلالات روشن عقلى شرح مى دهد.
نخست مى گوید: (همانطور که ابراهیم را از زیانهاى بت پرستى آگاه ساختیم همچنین مالکیت مطلقه و تسلط پروردگار را بر تمام آسمان و زمین به او نشان دادیم ) (و کذلک نرى ابراهیم ملکوت السماوات و الارض ).
ملکوت در اصل از ریشه (ملک ) (بر وزن حکم ) به معنى (حکومت و مالکیت است ، و (و) و (ت ) براى تاءکید و مبالغه به آن اضافه شده بنابراین
منظور از آن در اینجا حکومت مطلقه خداوند بر سراسر عالم هستى است .
این آیه گویا اجمالى از تفصیلى است که در آیات بعد درباره مشاهده وضع خورشید و ماه و ستارگان و پى بردن از غروب آنها به مخلوق بود نشان آمده است .
یعنى قرآن ابتدا مجملى از مجموع آن قضایا را ذکر کرده ، سپس به شرح آنها پرداخته است ، و به این ترتیب منظور از نشان دادن ملکوت آسمان و زمین به ابراهیم روشن مى شود.
و در پایان آیه مى فرماید: (هدف ما این بود که ابراهیم اهل یقین گردد) (و لیکون من الموقنین ).
شک نیست که ابراهیم یقین استدلالى و فطرى به یگانگى خدا داشت اما با مطالعه در اسرار آفرینش این یقین به سر حد کمال رسید، همانطور که ایمان به معاد و رستاخیز داشت ولى با مشاهده مرغان سر بریده اى که زنده شدند، ایمان او به مرحله (عین الیقین ) رسید.
در آیات بعد این موضوع را بطور مشروح بیان کرده و استدلال ابراهیم را از افول و غروب ستاره و خورشید بر عدم الوهیت آنها روشن مى سازد.
نخست مى گوید: (هنگامى که پرده تاریک شب جهان را در زیر پوشش خود قرار داد ستاره اى در برابر دیدگان او خودنمائى کرد، ابراهیم صدا زد این خداى من است ؟! اما به هنگامى که غروب کرد با قاطعیت تمام گفت : من هیچگاه غروب کنندگان را دوست نمى دارم ) و آنها را شایسته عبودیت و ربوبیت نمى دانم (فلما جن علیه اللیل راى کوکبا قال هذا ربى فلما افل قال لا احب الافلین ).
بار دیگر چشم بر صفحه آسمان دوخت این بار قرص سیم گون ماه با فروغ و درخشش دلپذیر خود بر صفحه آسمان ظاهر شده بود هنگامى که ماه را دید
ابراهیم صدا زد این است پروردگار من ؟ اما سرانجام ماه به سرنوشت همان ستاره گرفتار شد و چهره خود را در پرده افق کشید، ابراهیم جستجوگر گفت : (اگر پروردگار من مرا به سوى خود رهنمون نشود در صف گمراهان قرار خواهم گرفت )! (فلما راى القمر بازغا قال هذا ربى فلما افل قال لئن لم یهدنى ربى لاکونن من القوم الضالین ).
در این هنگام شب به پایان رسیده بود و پرده هاى تاریک خود را جمع کرده و از صحنه آسمان مى گریخت ، خورشید از افق مشرق سر برآورده و نور زیبا و لطیف خود را همچون یک پارچه زربفت بر کوه و دشت و بیابان مى گسترد، همین که چشم حقیقت بین ابراهیم بر نور خیره کننده آن افتاد صدا زد خداى من این است ؟! اینکه از همه بزرگتر و پرفروغتر است !، اما با غروب آفتاب و فرو رفتن قرص خورشید در دهان هیولاى شب ، ابراهیم آخرین سخن خویش را ادا کرد و گفت : (اى جمعیت ، من از همه این معبودهاى ساختگى که شریک خدا قرار داده اید بیزارم ) (فلما راى الشمس بازغة قال هذا ربى هذا اکبر فلما افلت قال یا قوم انى برى مما تشرکون ).
اکنون که فهمیدم در ماوراى این مخلوقات متغیر و محدود و اسیر چنگال قوانین طبیعت خدائى است قادر و حاکم بر نظام (کاینات من روى خود را به سوى کسى مى کنم که آسمانها و زمین را آفرید و در این عقیده خود کمترین شرک راه نمى دهم ، من موحد خالصم و از مشرکان نیستم ) (انى وجهت وجهى للذى فطر السماوات و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین ).
در تفسیر این آیه و آیات بعد و اینکه چگونه ابراهیم موحد و یکتاپرست
به ستاره آسمان اشاره کرده و مى گوید: (این خداى من است ) مفسران گفتگو بسیار کرده اند و از میان همه تفاسیر دو تفسیر قابل ملاحظه تر است که هر کدام از آن را بعضى از مفسران بزرگ اختیار کرده و در منابع حدیث نیز شواهدى بر آن وجود دارد:
نخست اینکه ابراهیم شخصا مى خواست درباره خداشناسى بیندیشد و معبودى را که با فطرت پاک خویش در اعماق جانش مى یافت پیدا کند، او خدا را با نور فطرت و دلیل اجمالى عقل شناخته بود و تمام تعبیراتش نشان مى دهد که در وجود او هیچگونه تردیدى نداشت ، اما در جستجوى مصداق حقیقى او بود، بلکه مصداق حقیقى او را نیز مى دانست اما مى خواست از طریق استدلالات روشنتر عقلى به مرحله (حق الیقین ) برسد و این جریان قبل از دوران نبوت و احتمالا در آغاز بلوغ یا قبل از بلوغ بود.
در پاره اى از روایات و تواریخ مى خوانیم این نخستین بار بود که ابراهیم چشمش به ستارگان آسمان افتاد و صفحه نیلگون آسمان شب با چراغهاى فروزنده و پر فروغش را مى دید، زیرا مادرش او را از همان دوران طفولیت به خاطر ترس از دستگاه نمرود جبار در درون غارى پرورش مى داد.
اما این بسیار بعید به نظر مى رسید که انسانى سالها درون غارى زندگى کند و حتى در یک شب تاریک نیز یک گام از آن بیرون نگذارد، شاید تقویت این احتمال در نظر بعضى به خاطر جمله راى کوکبا باشد که مفهومش این است که تا آن زمان ستاره اى را ندیده بود.
ولى این تعبیر به هیچوجه چنین مفهومى را در بر ندارد، بلکه منظور این است اگر چه تا آن زمان ستاره و ماه و خورشید را بسیار دیده بود ولى به عنوان یک محقق توحید این نخستین بار بود که به آنها نظر مى دوخت و در ارتباط افول و غروب آنها با نفى مقام خدائى از آنها اندیشه مى کرد، در حقیقت ابراهیم بارها
آنها را دیده بود اما نه با این چشم .
بنابراین هنگامى که ابراهیم مى گوید هذا ربى (این خداى من است ) به عنوان یک خبر قطعى نیست ، بلکه به عنوان یک فرض و احتمال ، براى تفکر و اندیشیدن است ، درست مثل اینکه ما مى خواهیم در علت حادثه اى پى جوئى کنیم تمام احتمالات و فرضها را یک یک مورد مطالعه قرار مى دهیم و لوازم هر یک را بررسى مى کنیم تا علت حقیقى را بیابیم و چنین چیزى نه کفر است و نه حتى دلالت بر نفى ایمان مى کند، بلکه راهى است براى تحقیق بیشتر و شناسائى بهتر و رسیدن به مراحل بالاتر ایمان ، همانطور که در جریان معاد نیز ابراهیم براى رسیدن به مرحله شهود و اطمینان ناشى از آن در صدد تحقیق بیشتر برآمد. در تفسیر عیاشى از محمد بن مسلم از امام باقر یا صادق (علیهماالسلام ) چنین نقل شده است انما کان ابراهیم طالبا لربه و لم یبلغ کفرا و انه من فکر من الناس فى مثل ذلک فانه بمنزلته : (ابراهیم این سخن را به عنوان تحقیق گفت و هرگز سخن او کفر نبود، و هر کس از مردم به عنوان تفکر و تحقیق این سخن را بگوید همانند ابراهیم خواهد بود).
در این زمینه دو روایت دیگر نیز در تفسیر نور الثقلین نقل شده است .
تفسیر دوم این است که ابراهیم این سخن را به هنگام گفتگو با ستاره پرستان و خورشیدپرستان بیان کرد، و احتمالا بعد از مبارزات سرسختانه او در بابل با بت پرستان و خروج او از آن سرزمین به سوى شام بود که با این اقوام برخورد کرد، ابراهیم که لجاجت اقوام نادان را در راه و رسم غلط خود در بابل آزموده بود، براى اینکه نظر عبادت کنندگان خورشید و ماه و ستارگان را به سوى خود جلب کند، نخست با آنها همصدا شد و به ستاره پرستان گفت : شما مى گوئید این ستاره زهره پروردگار من است ، بسیار خوب یعنى باشد که سرانجام این عقیده
را براى شما بازگو کنم ، چیزى نگذشت که چهره پرفروغ ستاره در پشت پرده تاریک افق پنهان گشت اینجا بود که حربه محکم به دست ابراهیم افتاد و گفت : من هرگز چنین معبودى را نمى توانم بپذیرم .
بنابراین جمله (هذا ربى )، مفهومش این است (به اعتقاد شما این خداى من است ) و یا اینکه آنرا به عنوان استفهام گفت : آیا این خداى من است ؟
در این زمینه نیز حدیثى در تفسیر نور الثقلین و سایر تفاسیر از عیون اخبار الرضا (علیه السلام ) نقل شده است .
چگونگى استدلال ابراهیم بر توحید
اکنون این سؤ ال پیش مى آید که ابراهیم چگونه از غروب آفتاب و ماه و ستارگان بر نفى ربوبیت آنها استدلال کرد؟.
این استدلال ممکن است از سه راه باشد.
۱ - پروردگار و مربى موجودات (آنچنان که از کلمه (رب ) استفاده مى شود) باید همیشه ارتباط نزدیک با مخلوقات خود داشته باشد، لحظه اى نیز از آنها جدا نگردد، بنابراین چگونه موجودى که غروب مى کند و ساعتها نور و برکت خود را بر مى چیند و از بسیارى موجودات به کلى بیگانه مى شود، مى تواند پروردگار و رب آنها بوده باشد؟!.
۲ - موجودى که داراى غروب و طلوع است ، اسیر چنگال قوانین است چیزى که خود محکوم این قوانین است چگونه مى تواند حاکم بر آنها و مالک آنها بوده باشد. او خود مخلوق ضعیفى است و سر بر فرمان آنها و توانائى کمترین انحراف و تخلف از آنها را ندارد.
۳ - موجودى که داراى حرکت است حتما موجود حادثى خواهد بود، زیرا همانطور که مشروحا در فلسفه اثبات شده است ، حرکت همه جا دلیل بر حدوث است ، زیرا حرکت خود یکنوع وجود حادث است و چیزى که در معرض حوادث است یعنى داراى حرکت است نمى تواند یک وجود ازلى و ابدى بوده باشد (دقت کنید).
نکته ها
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
۱ - در نخستین آیه مورد بحث کلمه (کذلک )(اینچنین ...) جلب توجه مى کند و مفهوم آن این است : همانطور که زیانهاى بت پرستى را براى عقل و خرد ابراهیم روشن ساختیم ، حکومت و مالکیت خدا را بر آسمان و زمین نیز به او نشان دادیم ، بعضى از مفسران گفته اند: معنى آن این است که همانطور که آثار قدرت و حکومت خود را بر آسمانها به تو نشان دادیم به ابراهیم نیز نشان دادیم تا بوسیله آنها به خدا آشناتر شود.
۲ - جن (از ماده جن بر وزن فن ) به معنى پوشانیدن چیزى است و در آیه مورد بحث معنى جمله این است هنگامى که شب ، چهره موجودات را از ابراهیم پوشانید... و اینکه به دیوانه مجنون گفته مى شود بخاطر این است که گویا پرده اى بر عقل او کشیده شده است و اطلاق جن بر موجود نا پیدا نیز به همین ملاحظه است و جنین نیز به خاطر پوشیده بودن در درون رحم مادر است و اطلاق جنت بر بهشت و بر باغ به خاطر آن است که زمینش زیر درختان پوشیده است ، و قلب را جنان (بر وزن نهفته مى دارد.
۳ - در اینکه منظور از کوکبا (ستاره اى ) کدام ستاره بود است ؟ میان مفسران گفتگو است ، ولى بیشتر مفسران ستاره زهره یا مشترى را ذکر کرده اند، و از پاره اى از تواریخ استفاده مى شود که این هر دو ستاره در زمانهاى قدیم مورد پرستش بوده ، و جزء آلهه (خدایان ) محسوب مى شده است ، ولى در حدیثى که از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) در عیون الاخبار نقل شده تصریح گردیده است
که این ستاره ، ستاره زهره بوده است ، در تفسیر على بن ابراهیم نیز از امام صادق (علیه السلام ) این موضوع ، روایت شده است .
بعضى از مفسران گفته اند که مردم کلده و بابل در آنجا مبارزات خود را با بت پرستان شروع کرده هر یک از سیارات را خالق یا رب النوع موجوداتى مى شناختند، (مریخ ) را رب النوع جنگ و (مشترى ) را رب النوع عدل و علم و (عطارد) را رب النوع وزیران ... و (آفتاب ) را پادشاه همه مى دانستند!.
۴- بازغ از ماده (بزغ ) (بر وزن نذر) در اصل به معنى شکافتن و جارى ساختن خون است و لذا به جراحى کردن بیطار (دامپزشک ) بزغ گفته مى شود و اطلاق این کلمه بر طلوع آفتاب یا ماه در حقیقت آمیخته با یکنوع تشبیه زیبا است زیرا آفتاب و ماه به هنگام طلوع خود گویا پرده تاریکى را مى شکافند، علاوه بر این در کنار افق سرخى کمرنگى که بى شباهت به رنگ خون نیست در اطراف خود ایجاد مى کنند.
۵ - فطر از ماده فطور به معنى شکافتن است ، و همانطور که ذیل آیه 14 همین سوره نوشتیم اطلاق این کلمه بر آفرینش آسمان و زمین شاید به خاطر این است که طبق علم امروز، روز اول جهان توده واحدى بوده و بعد از هم شکافته شده و کرات آسمانى یکى پس از دیگرى به وجود آمده اند (براى توضیح بیشتر به تفسیر آیه مزبور مراجعه فرمائید).
۶ - حنیف به معنى خالص است چنانکه شرح آن در ذیل آیه 67 سوره آل عمران جلد دوم تفسیر نمونه صفحه 461 بیان گردید.
منبع (ادامه مطلب ...):
برخی از احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
https://farsi.khamenei.ir/photo-index?year=1381
مرجعیت علمی حضرت عبدالعظیم(ع)
حضرت آیتالله امام خامنهای:«یک روایت از حضرت هادی علیهالصّلاةوالسّلام است که هم جنبهی علمی حضرت عبدالعظیم و هم جنبهی معنوی آن بزرگوار را نشان میدهد.
کسی خدمت امام هادی علیهالسّلام رسید. حضرت به او فرمودند: تو در کجا هستی؟
گفت: در ری.
فرمودند: هر مشکلی در امر دین داشته باشی، میتوانی از عبدالعظیمبنعبدالله الحسنی بپرسی.
یعنی امام هادی علیه السّلام، عبدالعظیم الحسنی را به عنوان یک مرجع علم دین به شیعیان خودشان معرفی کردند. بعد در همین روایت هست که حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان. این هم جنبهی معنوی.» ۱۳۷۳/۰۸/۰۵
شهید حسن تهرانی مقدم
شهید سعید رجبعلی جاوردی
شهید دفاع مقدس
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
- ۰۲/۰۲/۱۷